- گلو گرفتن (سِ یِ کَ دَ)
کنایه از آهنگ خفه کردن و کشتن، کنایه از انتقام گرفتن:
آنگاه بیابند داد هر کس
مظلوم بگیرد گلوی ظلام.
ناصرخسرو.
بیگنهی تات کار پیش نیاید
وآنگه کت تب گلو گرفت گنهکار.
ناصرخسرو.
ور حسد گیرد ترا در ره گلو
در حسد ابلیس را باشد غلو.
مولوی
آنگاه بیابند داد هر کس
مظلوم بگیرد گلوی ظلام.
ناصرخسرو.
بیگنهی تات کار پیش نیاید
وآنگه کت تب گلو گرفت گنهکار.
ناصرخسرو.
ور حسد گیرد ترا در ره گلو
در حسد ابلیس را باشد غلو.
مولوی
